بسم الله
این روزها زیاد از امام عصر علیهالسلام میشنویم. مطالب مختلف با هشتگهای گوناگون؛ اما مضمون واحد: درخواست #ظهور_منجی. این درخواست میتواند اتفاق مبارکی باشد؛ (و واقعاً هم شاید ما به روزی که باران میبارد و زمین مرده را حیات میدهد نزدیک باشیم.) اما جاهای تأملی نیز در این قضیه وجود دارد. چه شد که ناگهان ما به یاد ایشان افتادیم؟ بیگمان این ماجرا ربط مستقیمی به همهگیری #کرونا دارد؛ بیماریای که هنوز درمانی ندارد. ما با خلأیی مواجه شدیم که برای پر کردنش، فعلا راهی عادی نداریم؛ نه ما و نه آنان که چند قرن ادعای علم و قدرتشان گوش فلک را کر کرده است. اینجا یادمان به امام عصر افتاد.
روزهایی که اینترنت قطع شده بود را یادتان هست؟ همه با تمام وجود حس میکردیم کمبودی شدید داریم و زندگیمان لنگ شده. گمانم امثال من در طول عمرشان یک بار هم احساس نیاز و عطشی را که برای وصل اینترنت داشتند، برای ظهور پیدا نکردهاند! چرا؟
ما نه تنها احساس اضطرار، که احساس نیاز زیادی هم به امام عصر نداریم. زندگیمان را میکنیم؛ اگر حضرت هم تشریف آوردند قدمشان بر چشم! اگر تا هزار سال دیگر هم نیامدند طوری نیست. ما واقعا اینگونه نیستیم؟ در زندگی مسخرهای که ما داریم، نبود اینترنت آزاردهندهتر از نبودن ولیّ خدا است. ما چه نیازی داریم که برای پر کردنش جز از «سبب اتصال زمین و آسمان» کاری برنمیآید؟ رسیدن به این نیاز و درک آن، خود مقام بلندی است که از دسترس و چشمرس من خارج است.
حالا با یک بیماری مرموز یادمان به حضرت افتاده. اگر این بیماری یک تذکر باشد خوب است؛ اما اگر فکر کنیم ایشان قرار است بیایند تا بیماریهای لاعلاج، علاج پیدا کنند خیلی پرت هستیم. اگر به این خاطر به حضرت احساس نیاز کنیم، فردای فرضیای که فلان شیمیدان داروی کرونا را یافت ما باز هم حضرت را از یاد میبریم. واقعیت این است که در دنیا جایی خالی است که هیچجوره پر نمیشود مگر با قدوم مبارک وصی نبی اکرم. ما باید آن جای خالی را حس کنیم تا #منتظر و مضطر شویم. و کسی هست که «یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء».
ملای رومی گفت: آب کم جو، تشنگی آور به دست.
درباره این سایت